ماهی چند؟

دیشب وقتی تو پیرایشگاه موهام کوتاه می کردم دو نفر اونجا داشتن پول هاشون حساب می کردن!
یه نفر ماشین سنگین جرثقیل داشت فروخته بود ۱ میلیارد و همه اش رو دلار کرده بود
دومی ماشینش فروخته بود ۳۰۰ میلیون و ۷۰۰ میلیون وام و قرض گرفته بود و ماشین سنگین باری خریده بود
داشتن حساب می کردن اونی که دلار خریده بود, دلارهاش تو یه شرکت گذاشته بود و ماهی حدود ۶۰ میلیون تومن بهش سود میدن
دومی حساب کرد با ماشین سنگین ماهیانه ۲۳۰ میلیون تومن داشت در می آورد

منم تو این فکر بودم چرا ۱۰ هزار تومن رفته رو پول پیرایشگاه
  • جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱

جامعه و آگاهی

▫️حالا که از بحران IQ گفتم، دوست دارم به یه موضوع دیگه‌ای هم بپردازم و اون ناکافی بودن آی‌کیوئه.
یافته‌های علمی نشون میده که معمولا موفقیت آکادمیک با آی‌کیو بالاتر ارتباط داره اما لزوما علیت ندارن. یه مقاله‌ی دیگه‌ای از سال 2005 توی ذهنمه که میگه خود تنظیمی و سخت‌گیری به خود بیش از آی‌کیو اثر داره.
ولی نهایتا نمی‌شه اثر آی‌کیو رو در موفقیت تحصیلی نادیده گرفت.


▫️خب تا این‌جا که خوبه.
مشکل کجا پیدا میشه؟
من معتقدم مشکل جایی پیدا میشه که افراد با آی‌کیو بالا حس می‌کنن باید در سایر حیطه‌هایی که توش تخصص و مطالعه ندارن هم وارد بشن.
مثلا توی بچه‌های علوم‌پزشکیمن این رو زیاد می‌بینم.
اما آیا واقعا صلاحیت ورود دارن؟
به نظر من آن‌چه که صلاحیت ورود آدم‌ها به یک حیطه رو مشخص می‌کنه مطالعات‌شون در اون حوزه است.
اما این آدم‌ها چون آی‌کیوبالاتری دارن حس می‌کنن با همون داده و ابزار محدودی که در اختیارشون هست مجازن تا در هر حیطه‌ای نظر بدن.
از این‌جور آدم‌ها معمولا سلبریتی-تحلیل‌گرهای خوبی در میاد.
چون برای آدم‌ها جذابیت دارن.


▫️اما خطر پایین اومدن آی‌کیو کجاست؟
خطر اون‌جاست که حتی اگر فردی آی‌کیو متوسطی هم داشته باشه ولی بازی‌گر خوبی باشه می‌تونه به‌راحتی تبدیل به یک سلبریتی-تحلیل‌گر بشه.
پدیده‌ای که وظیفه‌ی فکر کردن رو از روی دوش قاطبه‌ی مردم برداشته و به‌جای اون‌ها فکر می‌کنه.
از طرفی چون امکان تفکر برای اون افراد وجود نداره نتیجه این میشه که خیلی راحت این حرف‌ها رو می‌پذیرن.
کارویژه‌ی سلبریتی-تحلیل‌گرهای این ایام فضای مجازی اینه که تحلیل رو از یک "فرآیند" نیازمند تلاش به یک "محصول" قابل مصرف تبدیل می‌کنن.
این‌جاست که توزیع متوازن تریبون در یک جامعه خطرساز میشه.


▫️مرحوم کاردینال ریشیلیو در سیاست‌نامه‌ی خودش جمله‌ی جالبی داره.
میگه [نقل به مضمون] جامعه‌ای که در اون همه آگاه باشن، شبیه بدنیه که تمام‌ش چشم باشه.
البته من طبیعتا این حرف رو قبول ندارم اما مساله اینه که به دلیل توزیع نامتوازن مواهب الهی امکان برقراری آگاهی برابر وجود نداره.
به دلیل همین عدم توازن، ورودی داده‌های یک‌سان، خروجی‌های متفاوت و نه لزوما درست از آدم‌های متفاوت خواهد داشت.
در واقع اگر بخوام تصحیحی بر صحبت‌های دوست خوبم ریشیلیو بزنم باید بگم:
× اولا جامعه‌ای که همه در اون "توهم آگاهی" داشته باشن شبیه بدنی خواهد شد که کسی تلاش کرده باشه با چاقو در نقطه به نقطه‌اش چشم درست کنه
× دوما جامعه‌ای که در اون همه حق "تریبون داشتن" (نه حق حرف زدن) داشته باشن شبیه بدنی خواهد بود که تمامش دهان باشه.

  • دوشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۱

تولد های با کیفیت

تو محل کار ما جشن تولدها تا مرز تلفات انسانی پیش میره!

از تعقیب و گریز شروع میشه تا چند نفری دست و پای یکی رو گرفتن و کشان کشان بردنش 

مثلا آخرین مورد همکارمون خواست از اتاق فرار کنه که من بیرون اتاق در محکم گرفتم و یه نفر هم داخل اتاق تمام کیک مالید به لباس هاش که تا یک هفته اتاق بوی شیرینی میداد هر چند به علت کیفیت بالای کار یه لقمه هم کیک به کسی نرسید!


اینجوریه که ماه تولد هر کسی میشه از سایه اش هم می ترسه چون پیر و جون سرمون نمیشه!

این ماه هم تولد من بود و با ترس و لرز میرفتم سر کار چون معلوم نبود چه سناریویی چیدن:)


امروز زودتر از ساعت معمول همیشه، خواهرم زنگ زد گفت که یکم زوتر بیا که بعد تعطیلی بریم جایی ولی چون خودم جایی کار داشتم گفتم نمیرسم و نرفتم! 

با خودم گفتم حتما این زنگ همون غافلگیری بوده و تیرشون به سنگ‌خورده و فردا که تولدمه دیگه ۱۰۰ درصد یه کاری می کنند، تو همین فکرها بودم که رسیدم خونه و کلید انداختم دیدم در حیاط باز نمیشه:/

آیفون زدم گفتم یکی بیاد در باز کنه یکی پسوند در زده!

خواهرم آمد پایین در باز کرد و کیک تولد کوبید تو صورتم:)) بعد میگه تکون نخور برم موبایل بیارم فرصت نشد فیلم بگیرم:/

حیف اینهمه مراقبت,نامردا مهلت ندادن و  آخرش تو کوچه زمین گیرم کردن:)



  • يكشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۱

به زور هم شده باید نوشت

از بین تمام فضای مجازی که تا حالا بودم وبلاگ یه دنیای دیگه است، حتی تمام این مدت که نمی نوشتم هر روزی نبود یه بار این صفحه رو باز نکرده باشم.
معلوم نیست توش چی ریختن اینجور آدم می گیره:)

البته یه مسئله تو بیان من رو همیشه اذیت می کنه رفتن دوستای قدیمی بوده، از یه جایی به بعد سرد شدن این فضا رو کاملا حس کردم.
بعضی وقت ها با خودم میگم کاش این دوستی های مجازی واقعی ترش می کردم ولی خب البته که شرایطش نبود و هر کس از یه جای ایران هست.

کاش یکی یه هول بده اینجا دوباره بیفته رو دور:)

دلم می خواد بعد این چند خط برم اون چالش های سوال جوابی که در مورد خودم بود بخونم ببینم تغییری داشتم؟
  • شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱

صرفه جویی در مصرف گاز

اواخر دیشب رفتم دمای پکیج نگاه کردم دیدم روی ۴۰ درجه هست و برای اینکه یه صرفه جویی کرده باشم گذاشتم روی ۳۰ درجه!

امروز صبح سرکار که بودم مامانم زنگ زده میگه فکر کنم پکیج ها خراب شده چون داره سردتر کار می کنه.

گفتم نه من دما رو کم کردم، اگه سرده درجه رو زیادتر کن! گفت بلد نیستم دما رو تغییر بدم کلا خاموش کردم:«

هیچی دیگه ظهر که رسیدم خونه دیدم با شال و کلاه نشسته رو مبل و در حالی که داشت من رو تحسین می کرد(!) رفتم پکیج روشن کردم.

قشنگی ماجرا اینه که خونه از بس سرد شده بود دما رو گذاشتم روی ۵۰ ولی همچنان سرده:)


پند اخلاقی: قبل صرفه جویی هماهنگ کنید که تحسین نشید:»

  • سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱

این قسمت : شرلوک شل !

خواهرم زنگ زده میگه اوایل سال یه بار از پیامک های گوشی داامادمون بک اپ گرفتی، می تونی بری یه سر شماره نگاه کنی چه پیام هایی داده؟ یا باید کل پیام ها بازیابی کنی رو گوشی؟؟

گفتم میشه مشکلی نداره فقط شماره اش پیامک کن!


تماس که قطع شد گفتم عه! کاش می پرسیدم جریان چیه؟ شماره کیه؟ کی تحت نظره؟

بعد شماره ای که پیامک داده بررسی کنم:|

  • چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱

به روی نا امیدی در بسته باز کردن

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن


« علامه شیخ بهایی »



  • چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱

من و مامان

- من ساعت ۶ با دوستم میرم بیرون!

+ کدوم دوستت ؟؟؟!

- عارف :)

+ باشه, ساعت ۷ خونه باشی 

- نه ساعت ۱۰ میام !

+ عارف کیه؟ :)


 

& یعنی ظرف ۲ ثانیه رتبه اعتباری رفیقم تو خونه ما باطل شد:))


  • يكشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱

الگوی جدید نادانی

‏نظرات ما از پرسه‌زدن در شبکه‌های اجتماعی سرچشمه می‌گیرند، نه مطالعۀ کتاب‌ها.

‏این تقلید از دانایی، در واقع الگوی جدید نادانی است.


کارل تاروگرینفلد


  • پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۱

[ منابع آگاه ]

خواستم بگم واسه هر سلیقه‌ای شما می‌تونی منبع خبری پیدا کنی. اسگل باشی، بفرما اینترنشنال، که بیست و چهار ساعته داره با ویترین افتضاح بهت خبر قالب می‌کنه. سلیقه‌ت یه‌کم بهتر باشه، بفرما سی‌ان‌ان. اتفاقا گرافیک‌شون هم عالی و تکان‌دهنده‌ست. دراماتیک می‌خوای باشه؟ ۱۵۰۰ تصویر. این وسط هم برو توییتر که قشنگ همه این‌ها با ضریب بیشتری بره توی مغزت. با اون اعداد چند ده‌ هزارتایی فیو، مگه جرئت می‌کنی چیزی رو باور نکنی؟ با این سرعت پخش خبر مگه وقت داری ببینی که سر و ته یه چیزی باهم نمی‌خونه؟ به وحشی‌گری هم که می‌رسه خب بالاخره "مردم" حق دارن دیگه. به جام جهانی می‌رسه، تیم حکومتیه، باید واسه انگلیس کف بزنیم که هشت میلیون جمعیت این کشور رو از گرسنگی کشت‌، چون تیم حکومتی بده، پس هرچیز دیگه‌ای خوبه. هروقت هم دولت ایران گفت بابا به خدا این نبوده، می‌گیم اون سه روز هواپیما پس چی؟ چطور اون‌جا دروغ گفتید؟ اما فیک‌نیوزهای این پدرسگ‌های خارجی و داخلی رو که نمی‌بینیم. نباید ببینیم. فقط "آقای ج ا" بده. ما بالای قله شرافت و حقانیت وایسادیم و معلوم نیست اون پایین چه خبره اصلا. همیشه در اوج‌ایم.

ما نسل رسانه‌ایم. آگاه‌ایم. چشم‌هامون بازه و دیگه گول حکومت رو قرار نیست بخوریم.

کلی جاهای دیگه هست که قراره با طیب خاطر خرشون بشیم. واسه چی حکومت؟


All is well@


  • سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱